هفت رنگ طعام. و آن سنتهای فرعون است. (برهان). طعامهای گوناگون و آن صنع فرعون است که اطعمه مائدۀ او هفت رنگ بودی. (شرفنامۀ منیری) : چشمم نرسد بخوان اخوان نه خمسۀ من به سبع الوان. تحفه العراقین (از شرفنامۀ منیری). سگان آز را عید است چون میر تو خوان سازد تو شیری روزه میدار و مبین درسبع الوانش. خاقانی. ، کنایه از هفت آسمان، هفت طبقۀ زمین. (برهان)
هفت رنگ طعام. و آن سنتهای فرعون است. (برهان). طعامهای گوناگون و آن صنع فرعون است که اطعمه مائدۀ او هفت رنگ بودی. (شرفنامۀ منیری) : چشمم نرسد بخوان اخوان نه خمسۀ من به سبع الوان. تحفه العراقین (از شرفنامۀ منیری). سگان آز را عید است چون میر تو خوان سازد تو شیری روزه میدار و مبین درسبع الوانش. خاقانی. ، کنایه از هفت آسمان، هفت طبقۀ زمین. (برهان)
کنایه از آسمان است. (برهان) (آنندراج) : قرصۀ زر شد نهان در سفرۀ لعل شفق ریزۀ سیمین بروی سبز خوان آمد پدید. خواجه عمید (از آنندراج). ، در این شعر ظاهراً کنایه از زمین سبزه زار است: هر گره از رشتۀ آن سبز خوان جای زمین بود و دل آسمان. نظامی
کنایه از آسمان است. (برهان) (آنندراج) : قرصۀ زر شد نهان در سفرۀ لعل شفق ریزۀ سیمین بروی سبز خوان آمد پدید. خواجه عمید (از آنندراج). ، در این شعر ظاهراً کنایه از زمین سبزه زار است: هر گره از رشتۀ آن سبز خوان جای زمین بود و دل آسمان. نظامی